از معجرات الهی این است که ناپیداست و با وجود این قابل پرستش و ستایش است و برخی او را پیرمرد ریش سفیدی پنداشته اند که در آسمان ها بر تختی تکیه زده ، اما هیچ کس ادعا نکرده که او را به دیدة چشم دیده است . هر چند اثبات وجود خداوند در دادگاه حقوقی حقیقت محال است ، اما بیشتر مردم او را می پرستند و باور دارند . طبق آمار موجود 96 درصد مردم جهان به خدا ایمان دارند .
این موضوع ثابت می کند ، که خلاً عظیمی میان این باور و چیزی که اساس زندگی روزمرة ما را تشکیل می دهد ، وجود دارد . ماباید چاره ای برای از بین بردن این خلاً بیندیشیم . دلایل و مستنداتی که در دست داریم چیست ؟
آنچه به عنوان واقعیت مادی تجربه می کنیم ، در قلمرویی ناپیدا ، ورای زمان و مکان پدید آمده ، قلمرویی که با سکوت ادراک شده و با انرژی و آگاهی ، وجود یافته است . این منشأ ناپیدا در پدیده های موجود ، خود تهی و خالی نیست ، بلکه مشأ خلقت و آفرینش است . پدیده ای است که این انرژی را خلق می کند و سامان می بخشد و بوده های بی شکل و پراکندة ابرهای کوانتومی را به ستارگان ، کهکشان ها ، جنگل های بارانی ، آدمیان ، افکار ، احساسات ، عواطف ، خاطرات و خواسته های انسانی تبدیل می کند . ما در این کتاب خواهیم دید که امکان شناخت این وجود لایتناهی به صورت مجرد ممکن نیست ، بلکه باید با او همدل و یگانه شد . در این صورت است که افق ذهن ما به سوی واقعیت های تازه ای گشوده خواهد شد و ما خداوند را تجربه خواهیم کرد .
چون خداوند نامتناهی است ، خدایی او را به زنانگی یا مردانگی منسوب کردن نوعی عادت و درک انسانی است .
مهم ترین چیزی که باید به آن توجه کنیم این است که اگر خدا وجود دارد ، یعنی می توان او را تجربه کرد ، می توان او را شناخت . این نکتة بسیار مهمی است ، چون در هر صورت خدا ناپیدا و نامحسوس است واگر بارقه های وجودی او در این جهان مادی به چشم نمی خورد شاید برای همیشه ناشناخته باقی می ماند .
ما خدا را به صورت انسان مجسم می کنیم تا به این ترتیب با تشابه به خودمان او را بیشتر بشناسیم . پس در این صورت او همچون انسان خویشتندار و بی مهری بوده باشد ، که با وجود ملاحضة عشق پرشور ما این طور خود را از ما پنهان می کند . چه عاملی ما را به نیک خواهی و مهرورزی موجودی معنوی مؤمن کرده ، در حالی که تاریخ هزاران سالة ادیان ، سراسر کینه و خونریزی بوده است ؟
ما نیاز به الگویی جدید داریم ، طرح ساده و سه قسمتی که آورده ایم ، جوابگوی عقل سلیم ما در برابر دیدگاه ما از خداست . این طرح که بر مبنای واقعیت تنظیم یافته به این شرح است :
این طرح رد لایة فوقانی و زیرین خود چیز نازه ای ندارد . در این الگو هم ، خدا ورای جهان مادی و جدا از آن است . خدا ورای ما است ، وگرنه ما مثل کتاب آفرینش او را می دیدیم که دراطراف ما قدم می زند . فقط مرحلة میانی الگوی ما ، که مرحلة گذار نام دارد جدید یا نامتعارف است . مرحلة گذار به طور ضمنی به ملاقات خدا و انسان در زمینة مشترکی اشاره دارد . معجزه های به وقوع پیوسته در بینش معنوی ، فرشتگان ، روشن بینی و شنیدن ندای الهی ، همه پدیده هایی خارق العاده و دراواقع پلی بین این دو جهان اند . اگر چه همة اینها واقعیت دارند ، ولی در عین حال جزئی از نظام علت و معلول به شمار نمی روند . برای وجود معجزات و فرشتگان هیچ دلیل آشکاری نیست ، حتی بینش های معنوی هم ممکن است در هر مقطعی و بنا به دلایلی تأیید نشوند . ذهن منطقی ، سرسختانه و بر درک خود از بعد مادی جهان پای می فشارد .
تصور نمی کنم ، قدیسان و عارفان تفاوت چندانی با مردمان عادی داشته باشند . وقتی به فضای ملموس و واقعی که درآن قرار داریم دقت کنیم ، مرحلة گذار ذهنی به نظر می رسد ، این مرحله ای است که حضور الهی حس یا مشاهده می شود . هر رویداد ذهنی باید در مغز رخ دهد ، چون برای هر تجربة ذهنی میلیون ها سلول عصبی مغز فعالیت می کنند .
اینک جستجوی ما وارد مرحله ای شده است که وعده کرده بودیم :
واکنش الهی : نور و حضور الهی هنگامی واقعیت می یابد که آن را به پاسخی ذهنی تبدیل کنیم . من این مرحله را « واکنش الهی » می نامم . بینش معنوی ، الهام و مکاشفه ای اتفاقی نیست . اینها به هفت رویدادی که در مغز رخ می دهد مربوط می شوند . این واکنش ها بسیار بیشتر از باورهای شما وجود دارند ، اما همة آنها باعث ارتقای باورهای شما می شوند و مانند پلی میان جهان مادی و ماورای طبیعی ، که ماده هستی خود را از دست میدهد و روح پدیدار می شود ، قرار می گیرد :
واکنش جنگ یا گریز : واکنشی است که باعث می شود ما درمواجهه با خطر جان سالم به در ببریم . این واکنش به خداوند مربوط می شود ، زیرا می خواهد از ما محافظت کند . ما نیز به خداوند ایمان می آوریم چون می خواهیم باقی بمانیم .
واکنش فعال : این واکنش ابتکار مغز برای کسب هوبت فردی است . علاوه بر میل به بقا ، هر فردی در پی نیازهای « من ، مال من » است . این واکنش ، غریزی است و از این جا است که خدای جدیدی به وجود می آید ، خدایی که توانا و قادر است و قوانین و اصول در دست اوست . ما به این خدا روی می آوریم چون به کسب کردن ، رسیدن و رقابت نیاز داریم .
واکنش آگاهی غیر فعال : ذهن در حال فعالیت و استراحت ، وقتی به آرامش نیاز داشته باشد ، واکنش آگاهی غیر فعال را بروز می دهد . تمام بخش های مغز به طور متناوب در حال کار و آرامش است . جانشین آسمانی آن خدایی است که به ما آرامش می بخشد . او در لابه لای همة کارها و امور دنیایی به ما آرامش می بخشد ، ما را متوجة خدا میکند ، چون می خواهیم امور دنیای مادی « در این گیرو دار و کشاکش بی پایان » ما را غافل نکنند .
واکنش شهودی : ذهن در پی کسب آگاهی است ، « هم از درون و هم از بیرون . » دانش بیرونی ، عینی است ، اما علم درونی ، شهودی است . خدایی که به این واکنش پاسخ می گوید خدایی فهیم و بخشنده است . ما به او نیاز داریم تا بر حق بودن دنیای درونی ما گواهی بخشد .
واکنش خلاقه ک مغز انسان توانایی ابداع چیزهای جدید و کشف واقعیت های نوین را دارد . این نیروی خلاقه در ظاهر منشأ خاصی ندارد ، تنها پدیده ای ناشناخته است که ناگهان منجر به ظهور فکری جدید ، می شود . ما به آن الهام می گوییم و نقطة مقابل آن ، پروردگاری است که جهانو جهانیان را از نیستی خلق می کند . ما در گریز از سر گشتگی های مان از زیبایی و پیچیدگی های متداول هستی ، به او پناه می بریم .
واکنش اسرارآمیز : مغز به طور مستقیم با « بور » ارتباط برقرار می کند . همان شکل ناب آگاهی که در ما احساس شادمانی و موهبت پدید می آورد . این پدیده به شکلی مرموز متجلی می شود و خالق آن بسیار والا و متعالی است . او شفا می دهد و معجزه می کند . ما به این بعد خداوندی نیاز داریم تا اثبات کنیم ، که نیروهای ماوراء الطلبیعه در کنار واقعیت های ملموس و روزمرة مادی ، حضور دارند .
واکنش مقدس : مغز از سلولی بارور شده ، که هیچ پدیده ای چون نغز در آن نبوده و فقط ذره ای از حیات درآن بوده است به وجود آمده . اگر چه میلیادرها سلول عصبی از همان ذرةحیات منشأ یافته ، اما از نظر سادگی و بی آلایشی به همان شکل بکر و اولیه بوده اند . در برابر این واکنش خدایی ناب و خالص حضور دارد که جز خیر نمی خواهد . ما به اونیاز داریم ، چون بدون این سرچشمة پاکی و نیکی ، وجود ما بی پایه و اساس می شود .
این هفت واکنش در سفربی پایان انسانیت برای مان ضروری و مفید هستند و بناهای استوار دین را تشکیل می دهند . در مقایسة دو ذهعن با یکدیگر ، برای مثال موسی و بودا ، مسیح و فروید ، سن فرانسیس و مائو ، هر کدام از آنها دیدگاهی را نسبت به واقعیت مطرح می کنند وخدایی را متناسب با آن می ستایند ومی پرستند . هیچ کس نمی تواند خدا را فقط مختص به خود بداند . ما به تعداد تجربه های انسانی گوناگون ، اندیشه وباوی داریم . بی دینان نیاز به خدای خود دارند ، خدایی که حضور و وجود ندارد ، در حالی که در سوی دیگر پروردگار عرفان قرار دارد ، خدایی که عشق ناب و نور مطلق است . فقط مغز می تواند این دامنة گستردة خدایان را به خود جای دهد . ممکن است بی درنگ بگویید که این ذهن آدمی است که خدایان مختلفی درست می کند ، نه فقط مغز . من کاملاً با شما موافق ام ، اما در گذر زمان ذهن در خلق تمام این مفاهیم مقدم بر مغز عمل می کند . در حال حاضر مغز برای ما تنها راه مشخص ورود به ذهن است . در فیلم های کارتونی وقتی شخصیت فیلم فکر ، بکری می کند ، لامپ بالای سر او روشن می شود ، اما در زندگی واقعی این طورنیست . ذهن ، بدون مغز به همان اندازة خدا ناپیدا و نادیدنی است .
رسیدن به آنچه می خواهید
هفت مرحلة کامیابی
خدا نام دیگری برای آگاهی نامتناهی است . برای به دست آوردن هر خواسته ای در زندگی بخشی از این آگاهی لازم است و باید به کار گرفته شود . به عبارت دیگر خدا همیشه حاضر است . هفت واکنش ذهن انسان راه هایی برای جذب جنبه های الهی هستند . هر مرحله از کامیابی ، حقیقت الهی را درهمان مرحله به اثبات می رساند .
مرحلة ا : واکنش جنگ یا گریز
از طریق خانواده ، اجتماع ، حس تعلق و آسایش های مادی احساس کامیابی می کنید .
مرحله 2 : واکنش فعال
کسب موفقیت ، قدرت و مقام ، تأثیر بر دیگران و رضایتمندی های نفسانی دیگر به شما احساس کامیابی می بخشد .
مرحلة 3 : واکنش آگاهی غیر فعال
با آرامش ، تمرکز ، پذیرش فردی و آرامش درونی به کامیابی می رسید .
مرحلة 4 : واکنش شهودی
بینش ، همدلی ، رفع نیاز دیگران و بخشش سبب کامیابی شما می شوند .
مرحلة 5 : واکنش خلاقه
با الهام ، خلاقیت در هنر یا دانش ، اکتشاف و نوآوری به کامیابی حاصل می شود .
مرحلة 6 : واکنش اسرار آمیز
کامیابی شما با فروتنی ، عاطفه ، ایثار و فداکاری و عشق همگانی حاصل می شود .
مرحلة 7 : واکنش مقدس
شما با رسیدن به کمال و یگانگی با خداوند با کامیابی می رسید .
درک این نکته ، بسیار مهم ، است ، که روح همواره درجریانی پیوسته درگیر است . در هزارتوی ناپیدای روح بسیاری از رازها معنا می یابد . مثلاً این جملة معروف از وادها را درنظر بگیرید : « آنها که آن را دریافتند لب از سخن فرو بستند و آنها که لب به سخنن گشودند هیچ از آن نیافته اند » . در این جا راز در واژة « آن » پنهان است . اگر « آن » به معنای نوعی مکاشفه و شهود باشد ، ما در تمام زندگی تلاش می کنیم تا به فردی که به « آن » یقین دارد ، ایمان بیاوریم . اما اگر « آن » به معنا مکانی معود باشد ، آدمی توانایی رسیدن به آن را دارد ، یأس و ناامیدی بی معناست . بدون تردید آن مکان را خواهید یافت . « دربارة آن حرف نزنید ، پیش بروید ! » باید توصیة معقولی باشد .
4هفت مرحلة معجزه
معجزة آشکار شدن نیرویی وراء حواس پنج گانه است . هر چند تمام معجزات در مرحلة گذار روی می دهد ، اما در هر سطحی متفاوت است . به طور کلی معجزات بعد از واکنش چهارم و پنجم ذهن بسیار « فراطبیعی » می شوند . هر معجزه ای با روح رابطه ای مستقیم دارد .
مرحلة 1 : واکنش جنگ یا گریز
معجزه ها شامل ، سالم ماندن از خطرهای بزرگ ، نجات یافتن از مرگ حتمی و محافظت های الهی می شود .
مرحلة 2 : واکنش فعال
معجزه ها شامل نوآوری های خارق العاده ، موفقیت ، مهار جسم و ذهن می شود .
مرحلة 3 : واکنش آگاهی غیر فعال
معغجزه ها شامل : همزمانی ها . توانمندی های زاهدانه ، پیش آگاهی غیبگویی ، احساس حضور خداوند و فرشتگان می شود
مرحلة 4 : واکنش شهودی
معجزه ها شامل : ارتباط ذهنی ، ادراک فراحسی ، آگاهی از گذشته یا آینده و قدرت پیشگویی می شود .
مرحلة 5 : واکنش خلاقه
معجزه ها شامل : الهام الهی ، نبوغ هنری ، احساس کامیابی و سهولت دستیابی به خواسته ها ( برآورده شدن آرزوهای فرد ) می شود .
مرحلة 6 : واکنش اسرار آمیز
معجزه ها شامل : شفا بخشی ، تغییر و تحول های مادی ، تجسم و ادراک ماوراء الطلیعه و کارهای خطیر فراطبیعی می شود .
مرحلة 7 : واکنش مقدس
معجزه ها شامل : شواهد درونی ، کرامات و اشراق می شود
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
جمجمه انوشیروان سخن مى گوید
چگونگى گناهان فرو مى ریزد
زندگى دنیا
مردى که باغهاى بهشت را به دنیا فروخت
خصلت هاى پسندیده
دروغ کوچک در نامه اعمال
کنترل زبان
انسان خوشبخت
زندن شدن مردگان
علامتهاى آخرالزمان
گناه مهمترین عامل تخریب شخصیت
حل مشکلات اجتماعى در سایه پیروى از قرآن
جوان شب زنده دار
خشتى از طلا و خشتى از نقره
[همه عناوین(57)]