سه شنبه 90 آبان 10 , ساعت 8:57 صبح
گفتار حضرت على علیهالسلام در این زمینه، بیان دیگرى از سخن بى نهایت ارزشمند پیامبر بزرگوار اسلام است که فرمودند:
اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن
هر گاه اضطراب و نگرانىها و مشکلات و نابسامانىها و فتنهها مانند پارههاى شب ظلمانى بر جامعه شما سایه افکند و در حل مشکلات راه به جایى نبردید بر شما باد که به قرآن رجوع کنید و راهنمایىهاى نجات بخش آن را ملاک عمل قرار دهید.
دستورات امید بخش قرآن روح امید و پیروزى بر مشکلات و رستگارى و بهروزى را در دلها زنده مىکند و انسانها را از یاس و نومیدى نجات مىدهد.
بدیهى است هر پیروزى در گرو خواست و تلاش انسانهاست. بنابراین اگر بخواهیم هم چنان استقلال، آزادى و حکومت اسلامى خود را حفظ کنیم و در پناه خداوند متعال از هرگونه توطئهاى در امان باشیم، راهى جز بازگشت به سوى خدا و احکام نجات بخش قرآن و توبه به خاطر ناسپاسىها و بى حرمتىهایى که از سوى بعضى غربزدهها نسبت به ارزشهاى دینى روا داشته شده است، وجود ندارد.
بسیار ساده انگارى است اگر فکر کنیم قدرتهاى استکبارى در کوچکترین مسالهاى که به نفع ملت مسلمان ایران تمام مىشود و در راستاى منافع استعمارى آنهانباشد با مسئولین نظام جمهورى اسلامى ایران همراهى کنند. و نیز بسیار ناسپاسى است که دست از قرآن کریم، این معجزه جاودان پیامبر و تضمین کننده سعادت و رستگارى، برداریم و براى حل مشکلات، دست نیاز به سوى دشمنان دراز کنیم و ولایت فقیه را که ادامه ولایت انبیا وامامان معصوم است رها نموده، ولایت و تسلط شیاطین و دشمنان خدا را پذیرا شویم. باید به خدا پناه برد از این که روزى ملت مسلمان ایران، به خاطر ناسپاسى از نعمت بزرگ استقلال و عزت و امنیت، مورد غضب قرار گیرد و وسیله سقوط و ذلت خویش را مجددا با دست خویش فراهم کند.
به هر حال وظیفه آحاد ملت و به خصوص دست اندرکاران امور فرهنگى کشور است که از حریم اعتقادات و ارزشهاى اخلاقى و دینى جامعه پاسدارى نمایند.
تصور برخى از کسانى که بینش کافى در معارف دینى ندارند و تحت تاثیر بینشهاى فردگرایانه و گرایشهاى سکولاریستى هستند در مورد فراز مورد بحث کلام حضرت على علیهالسلام که مىفرمایند راه حل همه دردها و مشکلات شما در قرآن است، این است که، مقصود از دردها و مشکلات، دردها مشکلات معنوى و اخلاقى فردى مردم است. اما به نظر ما این تفسیر صحیح نیست؛ زیرا آنچه مورد بحث است اعم از مسائل و مشکلات فردى و اجتماعى است. ناگفته نماند پرداختن به بحث جدایى دین از سیاست و بى پایه بودن بینش سکولاریستى به صورت گسترده، مجال دیگرى مىطلبد، با وجود این با بیان و توضیح سخن حضرت، در ادامه این بحث، بىبنیان بودن نظریه جدایى دین از سیاست و بطلان گرایش سکولاریستى نیز روشن خواهد شد.
هر گاه اضطراب و نگرانىها و مشکلات و نابسامانىها و فتنهها مانند پارههاى شب ظلمانى بر جامعه شما سایه افکند و در حل مشکلات راه به جایى نبردید بر شما باد که به قرآن رجوع کنید و راهنمایىهاى نجات بخش آن را ملاک عمل قرار دهید.
دستورات امید بخش قرآن روح امید و پیروزى بر مشکلات و رستگارى و بهروزى را در دلها زنده مىکند و انسانها را از یاس و نومیدى نجات مىدهد.
بدیهى است هر پیروزى در گرو خواست و تلاش انسانهاست. بنابراین اگر بخواهیم هم چنان استقلال، آزادى و حکومت اسلامى خود را حفظ کنیم و در پناه خداوند متعال از هرگونه توطئهاى در امان باشیم، راهى جز بازگشت به سوى خدا و احکام نجات بخش قرآن و توبه به خاطر ناسپاسىها و بى حرمتىهایى که از سوى بعضى غربزدهها نسبت به ارزشهاى دینى روا داشته شده است، وجود ندارد.
بسیار ساده انگارى است اگر فکر کنیم قدرتهاى استکبارى در کوچکترین مسالهاى که به نفع ملت مسلمان ایران تمام مىشود و در راستاى منافع استعمارى آنهانباشد با مسئولین نظام جمهورى اسلامى ایران همراهى کنند. و نیز بسیار ناسپاسى است که دست از قرآن کریم، این معجزه جاودان پیامبر و تضمین کننده سعادت و رستگارى، برداریم و براى حل مشکلات، دست نیاز به سوى دشمنان دراز کنیم و ولایت فقیه را که ادامه ولایت انبیا وامامان معصوم است رها نموده، ولایت و تسلط شیاطین و دشمنان خدا را پذیرا شویم. باید به خدا پناه برد از این که روزى ملت مسلمان ایران، به خاطر ناسپاسى از نعمت بزرگ استقلال و عزت و امنیت، مورد غضب قرار گیرد و وسیله سقوط و ذلت خویش را مجددا با دست خویش فراهم کند.
به هر حال وظیفه آحاد ملت و به خصوص دست اندرکاران امور فرهنگى کشور است که از حریم اعتقادات و ارزشهاى اخلاقى و دینى جامعه پاسدارى نمایند.
تصور برخى از کسانى که بینش کافى در معارف دینى ندارند و تحت تاثیر بینشهاى فردگرایانه و گرایشهاى سکولاریستى هستند در مورد فراز مورد بحث کلام حضرت على علیهالسلام که مىفرمایند راه حل همه دردها و مشکلات شما در قرآن است، این است که، مقصود از دردها و مشکلات، دردها مشکلات معنوى و اخلاقى فردى مردم است. اما به نظر ما این تفسیر صحیح نیست؛ زیرا آنچه مورد بحث است اعم از مسائل و مشکلات فردى و اجتماعى است. ناگفته نماند پرداختن به بحث جدایى دین از سیاست و بى پایه بودن بینش سکولاریستى به صورت گسترده، مجال دیگرى مىطلبد، با وجود این با بیان و توضیح سخن حضرت، در ادامه این بحث، بىبنیان بودن نظریه جدایى دین از سیاست و بطلان گرایش سکولاریستى نیز روشن خواهد شد.
نوشته شده توسط احسان کاکایی | نظرات دیگران [ نظر]
سه شنبه 89 آبان 4 , ساعت 8:55 صبح
روزى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله نماز صبح را با مردم در مسجد خواند. در این میان چشمش به جوانى افتاد که از بى خوابى چرت مى زد و سرش پایین مى آمد. رنگش زرد شده بود و اندامش باریک و لاغر گشته ، چشمانش در کاسه سر فرو رفته بود.
رسول خدا صلى الله علیه و آله به او فرمود:
- حالت چطور است و چگونه صبح کرده اى ؟
عرض کرد:
- با یقین و ایمان کامل به جهان پس از مرگ ، شب را به صبح آوردم و حالتم چنین بود.
حضرت با تعجب پرسید:
- هر یقینى علامتى دارد. علامت یقین تو چیست ؟
پاسخ داد:
- یا رسول الله ! این یقین است که مرا افسرده ساخته و شبها خواب را از چشمم ربوده و در روزهاى گرم تابستان (به خاطر روزه ) مرا به دنیا و آنچه در اوست ، بى رغبت کرده است . هم اکنون با چشم بصیرت قیامت را مى بینم که براى رسیدگى به حساب مردم برپا شده و مردم براى حساب گرد من آمده اند و من در میان آنان هستم . گویا بهشتیان را مى بینم که از نعمتهاى بهشتى برخوردارند و بر تخت هاى بهشتى تکیه کرده اند و با یکدیگر مشغول تعارف و صحبتند و اهل جهنم را مى بینم که در میان شعله هاى آتش ناله مى زنند و کمک مى خواهند. هم اکنون غرش آتش جهنم در گوشم طنین انداز است .
رسول خدا صلى الله علیه و آله به اصحاب فرمود: این جوان بنده ایست که خداوند قلب او را به نور روشن ساخته است . سپس روى به جوان نموده ، فرمود: بر همین حال که نیک دارى ، ثابت باش و آن را از دست مده .
عرض کرد:
- یا رسول الله ! از خدا بخواه در راه حق به شهادت برسم .
پیامبر صلى الله علیه و آله او را دعا کرد و طولى نکشید، همراه پیغمبر در یکى از جنگها شرکت کرد و دهمین نفرى بود که در آن جنگ شهید شد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله به او فرمود:
- حالت چطور است و چگونه صبح کرده اى ؟
عرض کرد:
- با یقین و ایمان کامل به جهان پس از مرگ ، شب را به صبح آوردم و حالتم چنین بود.
حضرت با تعجب پرسید:
- هر یقینى علامتى دارد. علامت یقین تو چیست ؟
پاسخ داد:
- یا رسول الله ! این یقین است که مرا افسرده ساخته و شبها خواب را از چشمم ربوده و در روزهاى گرم تابستان (به خاطر روزه ) مرا به دنیا و آنچه در اوست ، بى رغبت کرده است . هم اکنون با چشم بصیرت قیامت را مى بینم که براى رسیدگى به حساب مردم برپا شده و مردم براى حساب گرد من آمده اند و من در میان آنان هستم . گویا بهشتیان را مى بینم که از نعمتهاى بهشتى برخوردارند و بر تخت هاى بهشتى تکیه کرده اند و با یکدیگر مشغول تعارف و صحبتند و اهل جهنم را مى بینم که در میان شعله هاى آتش ناله مى زنند و کمک مى خواهند. هم اکنون غرش آتش جهنم در گوشم طنین انداز است .
رسول خدا صلى الله علیه و آله به اصحاب فرمود: این جوان بنده ایست که خداوند قلب او را به نور روشن ساخته است . سپس روى به جوان نموده ، فرمود: بر همین حال که نیک دارى ، ثابت باش و آن را از دست مده .
عرض کرد:
- یا رسول الله ! از خدا بخواه در راه حق به شهادت برسم .
پیامبر صلى الله علیه و آله او را دعا کرد و طولى نکشید، همراه پیغمبر در یکى از جنگها شرکت کرد و دهمین نفرى بود که در آن جنگ شهید شد.
نوشته شده توسط احسان کاکایی | نظرات دیگران [ نظر]
سه شنبه 89 آبان 4 , ساعت 8:54 صبح
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
- وقتى مرا به معراج بردند، وارد بهشت شدم . در آنجا فرشتگانى دیدم که با خشت طلا و خشت نقره ساختمانى مى سازند ولى گاهى دست از کار مى کشند از فرشتگان پرسیدم : شما چرا گاهى کار مى کنید و گاهى از کار دست مى کشید؟ سبب چیست ؟
پاسخ دادند: هر وقت مصالح ساختمانى به ما برسد مشغول مى شویم و هرگاه نرسد از کار باز مى ایستیم .
گفتم : مصالح ساختمانى شما چیست ؟
جواب دادند: ((سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر)).
وقتى مؤ من این ذکر را مى گوید ما ساختمان را مى سازیم . وقتى که ساکت مى شود ما نیز دست از کار مى کشیم .
- وقتى مرا به معراج بردند، وارد بهشت شدم . در آنجا فرشتگانى دیدم که با خشت طلا و خشت نقره ساختمانى مى سازند ولى گاهى دست از کار مى کشند از فرشتگان پرسیدم : شما چرا گاهى کار مى کنید و گاهى از کار دست مى کشید؟ سبب چیست ؟
پاسخ دادند: هر وقت مصالح ساختمانى به ما برسد مشغول مى شویم و هرگاه نرسد از کار باز مى ایستیم .
گفتم : مصالح ساختمانى شما چیست ؟
جواب دادند: ((سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر)).
وقتى مؤ من این ذکر را مى گوید ما ساختمان را مى سازیم . وقتى که ساکت مى شود ما نیز دست از کار مى کشیم .
نوشته شده توسط احسان کاکایی | نظرات دیگران [ نظر]
سه شنبه 89 آبان 4 , ساعت 8:54 صبح
در زمان صلى الله علیه و آله مؤ منى از اهل صفه (10) سخت فقیر و مستمند بود. وى تمام نمازها را پشت سر پیامبر صلى الله علیه و آله مى خواند. رسول خدا صلى الله علیه و آله بر او ترحم مى کرد و به نیازمندى و غریبى او توجه داشت و مى فرمود:
اى سعد! اگر چیزى به دستم برسد تو را بى نیاز مى سازم .
مدتى گذشت چیزى به دست پیغمبر نیامد. حضرت به حال سعد بیشتر اندوهگین شد. خداوند سبحان به اندوه پیامبر صلى الله علیه و آله نسبت به سعد توجه فرمود. جبرئیل را با دو درهم خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله فرستاد.
جبرئیل به حضرت عرض کرد: اى محمد! خدا از اندوه تو براى سعد آگاه است . آیا دوست دارى او را بى نیاز سازى ؟
پیامبر صلى الله علیه و آله : آرى !
جبرئیل : این دو درهم را به او مرحمت کن و دستور بده با آن تجارت کند. پیامبر صلى الله علیه و آله در درهم را گرفت . وقتى که براى نماز ظهر از منزل خارج شد سعد را دید که در خانه ایستاده و منتظر آن حضرت است .
فرمود: اى سعد! آیا تجارت خوب بلدى ؟
عرض کرد: سرمایه اى ندارم که با آن تجارت کنم .
پیامبر صلى الله علیه و آله دو درهم به او داد و فرمود: با آن تجارت کن و روزى خدا را به دست آور.
سعد دو درهم را گرفت و در خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله به مسجد رفت و نماز ظهر و عصر را با رسول خدا صلى الله علیه و آله خواند. آن گاه حضرت فرمود:
- برخیز به دنبال روزى برو! همواره به حال تو غمگین بودم .
سعد مشغول تجارت شد خداوند برکتى به او داد. هر چه مى خرید به دو برابر مى فروخت . دنیا به سعد روى آورد. کم کم سرمایه اش ترقى کرد و مالش فراوان شد و معامله اش رونق گرفت . به طورى که در کنار در مسجد دکانى گرفت و سرمایه و کالاى خود را در آنجا جمع کرده ، تجارتش را انجام مى داد.
وقتى که بلال اذان مى گفت و رسول خدا صلى الله علیه و آله به سوى نماز حرکت مى کرد، سعد را مى دید که سرگرم خرید و فروش بوده ، مشغول دنیا است . هنوز وضو نگرفته و خود را براى نماز مهیا نکرده است . با اینکه قبل از این پیش از اذان مهیاى نماز مى شد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرمود:
اى سعد! دنیا تو را از نماز باز داشته است ؟
سعد مى گفت : چه کنم ؟ سرمایه ام را تلف کنم ؟ به این مرد جنسى فروخته ام ، مى خواهم پولم را از او بگیرم و از آن دیگرى کالایى خریده ام باید پول او را بدهم .
رسول خدا صلى الله علیه و آله به آن حال سعد بیشتر از فقرش غمگین شد. جبرئیل محضر آن جناب رسید، عرض کرد: اى پیامبر! خداوند از غم تو براى سعد آگاه است . کدام یک را بیشتر دوست دارى ؟ حالت اول یا حالت فعلى او را؟
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: اى جبرئیل ! حالت اول (تنگدستى ) او را دوست دارم . زیرا دنیا آخرت او را از دستش گرفته است .
جبرئیل عرض کرد به راستى محبت و اموال دنیا امتحان بوده و بازدارنده از آخرت مى باشد.
آن گاه عرض کرد:
- یا رسول الله ! به سعد بگو آن دو درهمى که به او داده اى به شما بازگرداند، وضعش به حالت اول برمى گردد.
پیامبر به سعد فرمود: آیا آن دو درهم را به من باز مى گردانى ؟
عرض کرد: به جاى دو درهم ، دویست درهم مى دهم .
حضرت فرمود: نه ! همان دو درهم را مى خواهم .
سعد آن دو درهم را به حضرت داد. به دنبال آن چیزى نگذشت که دنیا از وى روى گرداند و هر چه داشت از دستش رفت . سعد دوباره به حال فقر و ندارى افتاد.
اى سعد! اگر چیزى به دستم برسد تو را بى نیاز مى سازم .
مدتى گذشت چیزى به دست پیغمبر نیامد. حضرت به حال سعد بیشتر اندوهگین شد. خداوند سبحان به اندوه پیامبر صلى الله علیه و آله نسبت به سعد توجه فرمود. جبرئیل را با دو درهم خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله فرستاد.
جبرئیل به حضرت عرض کرد: اى محمد! خدا از اندوه تو براى سعد آگاه است . آیا دوست دارى او را بى نیاز سازى ؟
پیامبر صلى الله علیه و آله : آرى !
جبرئیل : این دو درهم را به او مرحمت کن و دستور بده با آن تجارت کند. پیامبر صلى الله علیه و آله در درهم را گرفت . وقتى که براى نماز ظهر از منزل خارج شد سعد را دید که در خانه ایستاده و منتظر آن حضرت است .
فرمود: اى سعد! آیا تجارت خوب بلدى ؟
عرض کرد: سرمایه اى ندارم که با آن تجارت کنم .
پیامبر صلى الله علیه و آله دو درهم به او داد و فرمود: با آن تجارت کن و روزى خدا را به دست آور.
سعد دو درهم را گرفت و در خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله به مسجد رفت و نماز ظهر و عصر را با رسول خدا صلى الله علیه و آله خواند. آن گاه حضرت فرمود:
- برخیز به دنبال روزى برو! همواره به حال تو غمگین بودم .
سعد مشغول تجارت شد خداوند برکتى به او داد. هر چه مى خرید به دو برابر مى فروخت . دنیا به سعد روى آورد. کم کم سرمایه اش ترقى کرد و مالش فراوان شد و معامله اش رونق گرفت . به طورى که در کنار در مسجد دکانى گرفت و سرمایه و کالاى خود را در آنجا جمع کرده ، تجارتش را انجام مى داد.
وقتى که بلال اذان مى گفت و رسول خدا صلى الله علیه و آله به سوى نماز حرکت مى کرد، سعد را مى دید که سرگرم خرید و فروش بوده ، مشغول دنیا است . هنوز وضو نگرفته و خود را براى نماز مهیا نکرده است . با اینکه قبل از این پیش از اذان مهیاى نماز مى شد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرمود:
اى سعد! دنیا تو را از نماز باز داشته است ؟
سعد مى گفت : چه کنم ؟ سرمایه ام را تلف کنم ؟ به این مرد جنسى فروخته ام ، مى خواهم پولم را از او بگیرم و از آن دیگرى کالایى خریده ام باید پول او را بدهم .
رسول خدا صلى الله علیه و آله به آن حال سعد بیشتر از فقرش غمگین شد. جبرئیل محضر آن جناب رسید، عرض کرد: اى پیامبر! خداوند از غم تو براى سعد آگاه است . کدام یک را بیشتر دوست دارى ؟ حالت اول یا حالت فعلى او را؟
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: اى جبرئیل ! حالت اول (تنگدستى ) او را دوست دارم . زیرا دنیا آخرت او را از دستش گرفته است .
جبرئیل عرض کرد به راستى محبت و اموال دنیا امتحان بوده و بازدارنده از آخرت مى باشد.
آن گاه عرض کرد:
- یا رسول الله ! به سعد بگو آن دو درهمى که به او داده اى به شما بازگرداند، وضعش به حالت اول برمى گردد.
پیامبر به سعد فرمود: آیا آن دو درهم را به من باز مى گردانى ؟
عرض کرد: به جاى دو درهم ، دویست درهم مى دهم .
حضرت فرمود: نه ! همان دو درهم را مى خواهم .
سعد آن دو درهم را به حضرت داد. به دنبال آن چیزى نگذشت که دنیا از وى روى گرداند و هر چه داشت از دستش رفت . سعد دوباره به حال فقر و ندارى افتاد.
نوشته شده توسط احسان کاکایی | نظرات دیگران [ نظر]
سه شنبه 89 آبان 4 , ساعت 8:53 صبح
پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله در یکى از مسافرتها همراه جمعى از اصحاب خود در سرزمین خالى و بى آب و علفى فرود آمدند و به یاران خود فرمودند:
- هیزم بیاورید تا آتش روشن کنیم .
اصحاب عرض کردند: یا رسول الله ! اینجا سرزمینى خالى است و هیچ گونه هیزمى در آن وجود ندارد.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
- بروید هر کس هر مقدار مى تواند هیزم جمع کند و بیاورد. یاران به صحرا رفتند و هر کدام هر اندازه که توانستند، ریز و درشت ، جمع کردند و با خود آوردند. همه را در مقابل پیغمبر صلى الله علیه و آله روى هم ریختند. مقدار زیادى هیزم جمع شد.
در این وقت رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
- گناهان کوچک هم مانند این هیزمهاى کوچک است . اول به چشم نمى آید، ولى وقتى که روى هم جمع مى گردند، انبوه عظیمى را تشکیل مى دهند.
آنگاه فرمود: یاران ! از گناهان کوچک نیز بپرهیزید. اگر چه گناهان کوچک چندان مهم به نظر نمى آیند؛ هر چیز طالب و جستجو کننده اى دارد. جستجوکنندگان ! آن چه را در دوران زندگى انجام داده اید و هر آن چه بعد از مرگ آثارش باقى مانده است ، همه را مى نویسد و روزى مى بیند که همان گناهان کوچک ، انبوه بزرگى را تشکیل داده است .
- هیزم بیاورید تا آتش روشن کنیم .
اصحاب عرض کردند: یا رسول الله ! اینجا سرزمینى خالى است و هیچ گونه هیزمى در آن وجود ندارد.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
- بروید هر کس هر مقدار مى تواند هیزم جمع کند و بیاورد. یاران به صحرا رفتند و هر کدام هر اندازه که توانستند، ریز و درشت ، جمع کردند و با خود آوردند. همه را در مقابل پیغمبر صلى الله علیه و آله روى هم ریختند. مقدار زیادى هیزم جمع شد.
در این وقت رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
- گناهان کوچک هم مانند این هیزمهاى کوچک است . اول به چشم نمى آید، ولى وقتى که روى هم جمع مى گردند، انبوه عظیمى را تشکیل مى دهند.
آنگاه فرمود: یاران ! از گناهان کوچک نیز بپرهیزید. اگر چه گناهان کوچک چندان مهم به نظر نمى آیند؛ هر چیز طالب و جستجو کننده اى دارد. جستجوکنندگان ! آن چه را در دوران زندگى انجام داده اید و هر آن چه بعد از مرگ آثارش باقى مانده است ، همه را مى نویسد و روزى مى بیند که همان گناهان کوچک ، انبوه بزرگى را تشکیل داده است .
نوشته شده توسط احسان کاکایی | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نماز خالصانه
جمجمه انوشیروان سخن مى گوید
چگونگى گناهان فرو مى ریزد
زندگى دنیا
مردى که باغهاى بهشت را به دنیا فروخت
خصلت هاى پسندیده
دروغ کوچک در نامه اعمال
کنترل زبان
انسان خوشبخت
زندن شدن مردگان
علامتهاى آخرالزمان
گناه مهمترین عامل تخریب شخصیت
حل مشکلات اجتماعى در سایه پیروى از قرآن
جوان شب زنده دار
خشتى از طلا و خشتى از نقره
[همه عناوین(57)]
جمجمه انوشیروان سخن مى گوید
چگونگى گناهان فرو مى ریزد
زندگى دنیا
مردى که باغهاى بهشت را به دنیا فروخت
خصلت هاى پسندیده
دروغ کوچک در نامه اعمال
کنترل زبان
انسان خوشبخت
زندن شدن مردگان
علامتهاى آخرالزمان
گناه مهمترین عامل تخریب شخصیت
حل مشکلات اجتماعى در سایه پیروى از قرآن
جوان شب زنده دار
خشتى از طلا و خشتى از نقره
[همه عناوین(57)]